داردلان

سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی

داردلان

سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی

داردلان

گفتند که عاشقی و آرام نه ای
در خواب و خیال خم ابروی که ای
گفتند بگو بقصد غربت گفتم
سید علی حسینی خامنه ای

در راستای لبیک به فرامین زعیم عالیمقام جهان اسلام حضرت امام خامنه روحی فداه در مواجه با جنگ فرهنگی و با عنایت به ظهور و بروز این مهم با گسترش فراماسونیزم و شیطان گرایی بخش اعظمی از این وبلاگ به مباحث فراماسونری و شیطان پرستی و بخشی دیگر به مباحث سیاسی و اجتماعی خواهد پرداخت
امید که با عنایات خاصه قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه و یاری شهدا در این راه ثابت قدم بمانیم

به دعای خیر و نظرات پیشنهادات شما دوستان نیاز مبرم دارم

به عشق یارم


یاعلی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهدویت» ثبت شده است

یاد یار و افطار بر سر سفره انتظار


مولای من در این سالهای حرام تنهایی و غربت، وقتی به ماه ماههای خدا می رسد و احرام رمضانیش را برمی بندد، کجای این کره خاکی، افطار می کند و در کدامین واحه از این دنیای افلاکی، به سحوری می نشیند.


 این روزها، وقتی به شامگاه پنجشنبه و شب جمعه می رسیم، وقتی بوی عطر آدینه فضای جان و جهانمان را سرشار می کند، وقتی عطر یار، در کوچه های دلدار شهر رمضان وزیدن می گیرد، وقتی چهره های روشن مومنان خدا، که با نور روزه پرفروغ شده، گرد غم هجران و فقدان مولای منتظر را بر خود احساس می کنند، بیش از هر وقت دیگری و پیش از هر حس دیگری، این درد تنهایی و غم جانکاه غربت است که محبان و منتظران خورشید غایب از نظر را دربرمی گیرد.

با خود می گویم؛ مولای من در این سالهای حرام تنهایی و غربت، وقتی به ماه ماههای خدا می رسد و احرام رمضانیش را برمی بندد، کجای این کره خاکی، افطار می کند و در کدامین واحه از این دنیای افلاکی، به سحوری می نشیند.

با خود می گویم این غم، تا کجای رمضان امسال هم با مرهم یادش، امتداد خواهد یافت و تا پهنای کدام زمانِ آخرین، به مدد انتظار خواهد آمد؟

آری؛ نامش را که می بری، دلت بیقرار و شیدا، بوی عطر سیب می گیرد و شهد نوشین غریب و قریبی که سالهاست با توست.

از کوچه باغ خاطره های سحرگاهی تا کنج خلوت و زمزمه های عاشقانه ای که مال توست؛ مال او.

نامش را که می بری، دلت بوی باران و بهشت و بهار می گیرد و تنت، پیراهن یوسف را می طلبد از عمق تاریخ مظلومیت و معصومیت شیعه.

نامش را که می بری یادت می افتد تمام پاییزهای بی کسی را در خزان دوران و در این جهان بی سامان، که تو را در بر گرفته است به سختی و فشردگی...


نامش را که می بری، دلت بوی باران و بهشت و بهار می گیرد و تنت، پیراهن یوسف را می طلبد از عمق تاریخ مظلومیت و معصومیت شیعه.


 با خود نجوا می کنم این حدیث زرد و سرخ انتظار را؛ در کوچه باغ یاد و خاطره اش که:

 

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود ما دیده ایم

عمار
۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۳:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

انجمن حجتیه و تضاد آن با انقلاب اسلامی 


از عقاید این انجمن می‌توان به عقیده قشری و تحلیل ناروا پیرامون علائم و نشانه‌های ظهور حضرت حجت(عج)، اعتقاد به جدایی دین از سیاست و مخالفت با قیام و نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی مردم ایران و اعتقاد به این که هر حکومت دینی، (قبل از ظهور امام زمان (عج)) منجر به شکست می شود و تشکیل حکومت سد باب مهدویت و حکومت جهانی است.


Sherkat dar rahpeimaei 59.4

انجمن حجتیه روزگاری بهائیت را به عنوان اصلی‌ترین معاند اسلام تشخیص داد و اقدام به مبارزه با آن کرد، اما چگونه است که وزرای بهائی شاه و سرمایه‌داران بهائی هیچگاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفتند؟!

 «انجمن حجتیه» مقارن با کودتای 28 مرداد سال 1332 توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی حلبی با انگیزه مبارزه با فرقه بهائیت تأسیس شد، این انجمن از یک ساختار تشکیلاتی پیچیده سراسری و کمیته‌های تدریس، تحقیق، نگارش، ارشاد، ارتباط با خارج و کنفرانس‌ها برخوردار بوده است.

 
از عقاید این انجمن می‌توان به عقیده قشری و تحلیل ناروا پیرامون علائم و نشانه‌های ظهور حضرت حجت(عج)، اعتقاد به جدایی دین از سیاست و مخالفت با قیام و نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی مردم ایران و اعتقاد به این که هر حکومت دینی، (قبل از ظهور امام زمان (عج)) منجر به شکست می شود و تشکیل حکومت سد باب مهدویت و حکومت جهانی است.
 
این افکار در نهایت باعث شکست انجمن شد، چون انجمن که تا نزدیک انقلاب راهپیمایی‌های مردم ایران و افکار امام خمینی(ره) را محکوم می‌کرد، با پیروزی انقلاب تضعیف شد و تشکیلات آن حدود پنج شش ماه دچار تحیر و حیرت شد و پس از آن یک دفعه تغییر موضع داد و به تدریج جلسات آن تعطیل شد و بر اثر فشار عده‌ای از اعضاء آن تغییر اساسنامه داد و در پی سخنرانی امام خمینی(ره) در اول مرداد سال 1362 به طور رسمی اعلامیه تعطیلی داده است، هر چند به صورت غیر رسمی ممکن است دارای فعالیت باشد.
 
* بازشناسی مبانی فکری «انجمن حجتیه»
 
انجمن حجتیه پس از ملی شدن صنعت نفت و قبل از کودتای 28 مرداد در سال 1331 با نام انجمن ضد بهائیت آغاز به کار کرد، بازخوانی تاریخ اسلام نشان می‌دهد که در طول 14 قرن گذشته اکثر ضرباتی که متوجه مسلمانان شده ناشی از کج‌فهمی‌های بخشی از مسلمانان بوده است.
 
عمده ویژگی‌های چنین جریاناتی تلفیق جهالت با عبادت، تنگ‌نظری و پیروی‌های صرفاً شعاری نه قلبی است؛ یعنی ایمان منهای معرفت که به گفته شهید مطهری همیشه منجر به سوء‌استفاده منافقان از دلسوزی‌های جاهلانه شده است. نتیجه قوت گرفتن آن‌ها استحاله اسلام، حذف محتوا و ماندن پوسته توخالی خواهد بود.
 
* انگیزه «شیخ محمود حلبی» از تأسیس انجمن حجتیه
 
در اینکه چرا شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به «حلبی» اقدام به تشکیل این انجمن کرد، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. به هرحال، انجمن حجتیه با نام «انجمن ضد بهائیت» در سال 1331 تأسیس و سپس در سال 1336 با تدوین اساسنامه، کار خود را با نام »انجمن خیریه حجتیه مهدویه» رسماً آغاز کرد.
 
عمار
۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۳:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

وظیفه « نفس زکیه » در ظهور حضرت مهدی (عج) و تفاوت اون با « سید حسنی»


برای ظهور و قیام حضرت صاحب الامر(عج) پنج علامت حتمی وجود دارد؛ یعنی به طور حتم این پنج نشانه در رابطه با ظهور اتفاق خواهد افتاد. یکی از علائم حتمی ظهور، «قتل نفس زکیه» است.

  «نفس زکیه» شخصی به نام محمد بن حسن است و به دلیل عبادت و زهد بسیار،‌ در روایات به او لقب «نفس زکیه» داده شده است. وی از اولاد امام حسین(ع) بوده و به عبارتی سید حسینی محسوب می‌شود.(1)

اما برخی به گمان اینکه نام حسن -که جزو اسم است- نام جد اوست، وی را سید حسنی می­‌نامند، در حالی که او با سید حسنی متفاوت است! زیرا سید حسنی کسی است که وقتی به اذن خدا فرمان ظهور به حضرت بقیةالله(عج) می­‌رسد، او به وسیله بعضی از خواص حضرت متوجه می­‌شود که حضرت می­‌خواهند ظهور کنند، لذا نزد حضرت آمده و از ایشان استفسار می­‌کند و آن حضرت ایشان را آگاه می­‌کند، سپس او قبل از امام خروج می­‌کند و به دست مردم کشته می­‌شود و سرش را به شام می‌فرستند(2) و همچنین با نفس زکیه‌‌ای که طبق روایات در پشت کوفه به همراه 70 نفر از یارانش شهید می­‌شود(3) متفاوت است، برخی از نویسندگان معاصر آن را به شهید حکیم و یارانش که در نجف (که در پشت کوفه قرار دارد) شهید شده­‌اند تطبیق داده‌اند.(4)

*قتل نفس زکیه از علایم حتمی

برای ظهور و قیام حضرت صاحب الامر(عج) پنج علامت حتمی وجود دارد: یعنی به طور حتم این پنج علامت در رابطه با حضرت اتفاق خواهد افتاد، یکی از علائم حتمی ظهور قتل نفس زکیه است.(5)

*وظیفه نفس زکیه

بنابر آنچه از روایات و اخبار به دست می­‌آید، وظیفه نفس زکیه پیام‌رسانی برای امام بوده است، همان طور که در روایت بیان شده است، حضرت ولی عصر(عج) وقتی ظهور می­‌کند و توسط صیحه دعوتشان علنی و جهانی می­‌شود به یارانشان می‌­فرمایند که مردم مکه مرا نمی­‌خواهند، در حالی که برای هدایت فرستاده شده­‌ام و شایسته است که شخصی همچون من این مطالب را برای ایشان بگوید تا برای آن‌ها حجت تمام شود، سپس یکی از یارانش را می­‌طلبد و به ایشان می­‌فرماید: برو نزد اهل مکه و به ایشان بگو ای اهل مکه! من فرستاده فلانی هستم و او به شما می­‌گوید: ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم و از ذریه محمد(ص) و سلاله پیامبرانیم، ما مظلوم واقع شده­‌ایم و مردم به ما ستم کرده­‌اند و ما را آواره ساخته­‌اند و از هنگام رحلت رسول خدا(ص) تا امروز حق ما غصب شده است. اکنون ما از شما چشم یاری داریم و از شما یاری می­‌طلبیم. پس ما را یاری کنید،

وقتی او شروع به صحبت می­‌کند، مردم مکه بر او هجوم می­‌آورند و او را بین رکن و مقام به شکل خاصی سر می­‌برند.(6)

از زمان هبوط آدم تا آن زمان هیچ کس یک چنین بی­‌احترامی به خانه کعبه نکرده و در آن زمان است که برای اشرار نه عذرخواهی در آسمان می­‌ماند و نه یاوری بر روی زمین(7) و پانزده شب پس از این حادثه، واقعه قیام رخ می­‌دهد همانگونه که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: انسان محترمی از قریش را در روزی محترم و در شهری محترم به قتل می‌رسانند، قسم به پروردگاری که دانه را شکافت و بشر را آفرید بعد از این جریان از سلطنت ظالمان بیش از 15 روز باقی نمی­‌ماند.(8)

حضرت پس از سه ماه و هفده روز که از ظهور گذشته و به اندازه کافی اطلاع‌رسانی کرده و حجت را نیز بر مردم تمام کرده­‌اند، فعالیتشان را آغاز می­‌کنند.

همچنین نفس زکیه برادری داشته است که ایشان هم در مکه به شهادت می­‌رسد، همانگونه که از عمار یاسر منقول است: زمانی­ که نفس زکیه و برادرش به قتل می­‌رسند، به واسطه این ضایعه فرشته­‌ای مقرب ندا می­‌دهد که امیر و سرپرست شما مهدی است و وی کسی است که زمین را پر از حق و عدل می­‌کند.(9)

عمار
۰۱ تیر ۹۳ ، ۰۸:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

یارب ! نکند چشم زما بر دارد ...



روزهای هفته را یکی پس از دیگری در میان امواج عادات و سیلاب مشکلات پشت سر می گذاریم تا به غروب پنجشنبه و پگاه آدینه می رسیم و میعاد نجواهای معصومانه و غریبانه مان در مقتل تاریخ و در جای خالی یار غایب از نظر، به اوج می رسد.

مستیم ولی مست می موعودیم

هستیم چنین و از ازل هم بودیم

ما را چو عدو مور شمارد غم نیست

ما وارث مُلک وَلَد داوودیم

از نسل خلیلیم و تبر در دستیم

ما بت شکنان معبد نمرودیم

روزهای هفته را با شمیمی از امید آمدنش و طعمی از شگفتی انتظارش، تجربه می کنیم تا با عبور از سدّ غفلت و مانعِ گناه، یادمان بماند که هنوز کسی هست؛ منتظر و منتظر؛ که دلیل بودن ماست و امید آخرینمان.

روزهای هفته؛ یکی از پی دیگری و... و باز هم جاده که به سمت افق موعود در حرکت است و ما را می خواند؛ آری! راه تو را می خواند.

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم...

قرآن را باز می کنم و چشم دلم را روبروی پنجره روشنایی و زیبایی و صفایش می گیرم:

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ

«پس از تورات نوشته ایم که زمین را بندگان شایسته من به ارث می برند».

و این کلام ناب و تابناک خداوند بلندمرتبه و صادق در این آیه که با تأکید فراوان وعده داده است در آینده، حکومت صالحان تحقق می یابد و بندگان صالح و شایسته خداوند وارثان زمین خواهند بود.

بحار را می گشایم و در دریای معنویت و خرد و فرزانگی و معرفتش غرقه می شوم و می یابم که در روایت آمده است امام باقر(ع) در توضیح و تشریح این آیه فرمود: «هم اصحاب المهدی؛ اینها یاران (امام) مهدی(عج) هستند.»

ما منتظریم کعبه روشن گردد

دیری است پی اجازت معبودیم

تا یار دو دست خویش بر پرده زند

ما شاهد آن طلیعه مشهودیم

یا رب نکند چشم ز ما بردارد

گر یار ز ما دور شود نابودیم

آدینه ز تقویم همه حذف شده است

از بس همگی در پی بیع و سودیم

آری؛ انتظار فرج، راه‌حلِّ روشنی، برای ساختن جهان و باز‌آفرینیِ دنیایی‌ست که در آنیم.

همة حرفِ انتظار این است که راه حلّ و روزگار بهتری از راه می‌رسد؛ و البته، منتظران ظهور، در این میانه نقش کلید دارند. به طوری که، اگر تشکیلات و حزبِ «انتظار» را دایره‌یی فرض کنیم؛ مرکزِ این دایره، منتظرانِ ظهورند، و نه موعودِ منتظر!

اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِرُّوا ما بِانْفُسِهِمْ

خداوند وضعیّتِ هیچ گروهی را دگرگون نمی‌کند، مگر آنکه وضعیّتِ درونی‌شان را خود دگرگون سازند.

با خود می گویم آنکه برای زندگی و سرزندگی‌اش، تصمیمی در خور نمی‌تواند بگیرد؛ چشمداشت و دستاوردی جز تیره‌روزی و بدبختی هم، نمی‌تواند که داشته باشد.

مکتب انتظار، بستر «تصمیم‌سازی»‌ست؛ و این ماییم که به «تصمیم‌گیری» تحقّق می‌بخشیم.

تکرار و روزمرّگیری، آدم را به روزمرْگی می‌کشاند. تکرار و دوباره‌کاری، مرگِ زندگی‌ست.

اگر آن چیزی را که داریم، به درستی، به درد‌مان نمی‌خورد؛ معلوم می‌شود که آن چیز، یا به درستی کارآمد نیست، و یا این‌که ـ اصلاً آن را، به درستی نداریم!

عنصر «انتظار» هم، همین‌طور است.

عمیق شدن و عمیق دیدنِ «مسألة انتظار»، تنها راه، برای فرارسیدن به «راه‌حلّ انتظار» است.

مدیریت انتظار، نوعی مدیریت کردن در شرایط بحرانی‌ست.

مکتب انتظار، اتاق فکر کسانی‌ست که برای ساختن و سر و سامان دادنِ جهان  طرح و برنامه‌یی داشته باشند.

عمار
۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر