داردلان

سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی

داردلان

سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی

داردلان

گفتند که عاشقی و آرام نه ای
در خواب و خیال خم ابروی که ای
گفتند بگو بقصد غربت گفتم
سید علی حسینی خامنه ای

در راستای لبیک به فرامین زعیم عالیمقام جهان اسلام حضرت امام خامنه روحی فداه در مواجه با جنگ فرهنگی و با عنایت به ظهور و بروز این مهم با گسترش فراماسونیزم و شیطان گرایی بخش اعظمی از این وبلاگ به مباحث فراماسونری و شیطان پرستی و بخشی دیگر به مباحث سیاسی و اجتماعی خواهد پرداخت
امید که با عنایات خاصه قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه و یاری شهدا در این راه ثابت قدم بمانیم

به دعای خیر و نظرات پیشنهادات شما دوستان نیاز مبرم دارم

به عشق یارم


یاعلی

یارب ! نکند چشم زما بر دار

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۷ ب.ظ

یارب ! نکند چشم زما بر دارد ...



روزهای هفته را یکی پس از دیگری در میان امواج عادات و سیلاب مشکلات پشت سر می گذاریم تا به غروب پنجشنبه و پگاه آدینه می رسیم و میعاد نجواهای معصومانه و غریبانه مان در مقتل تاریخ و در جای خالی یار غایب از نظر، به اوج می رسد.

مستیم ولی مست می موعودیم

هستیم چنین و از ازل هم بودیم

ما را چو عدو مور شمارد غم نیست

ما وارث مُلک وَلَد داوودیم

از نسل خلیلیم و تبر در دستیم

ما بت شکنان معبد نمرودیم

روزهای هفته را با شمیمی از امید آمدنش و طعمی از شگفتی انتظارش، تجربه می کنیم تا با عبور از سدّ غفلت و مانعِ گناه، یادمان بماند که هنوز کسی هست؛ منتظر و منتظر؛ که دلیل بودن ماست و امید آخرینمان.

روزهای هفته؛ یکی از پی دیگری و... و باز هم جاده که به سمت افق موعود در حرکت است و ما را می خواند؛ آری! راه تو را می خواند.

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم...

قرآن را باز می کنم و چشم دلم را روبروی پنجره روشنایی و زیبایی و صفایش می گیرم:

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ

«پس از تورات نوشته ایم که زمین را بندگان شایسته من به ارث می برند».

و این کلام ناب و تابناک خداوند بلندمرتبه و صادق در این آیه که با تأکید فراوان وعده داده است در آینده، حکومت صالحان تحقق می یابد و بندگان صالح و شایسته خداوند وارثان زمین خواهند بود.

بحار را می گشایم و در دریای معنویت و خرد و فرزانگی و معرفتش غرقه می شوم و می یابم که در روایت آمده است امام باقر(ع) در توضیح و تشریح این آیه فرمود: «هم اصحاب المهدی؛ اینها یاران (امام) مهدی(عج) هستند.»

ما منتظریم کعبه روشن گردد

دیری است پی اجازت معبودیم

تا یار دو دست خویش بر پرده زند

ما شاهد آن طلیعه مشهودیم

یا رب نکند چشم ز ما بردارد

گر یار ز ما دور شود نابودیم

آدینه ز تقویم همه حذف شده است

از بس همگی در پی بیع و سودیم

آری؛ انتظار فرج، راه‌حلِّ روشنی، برای ساختن جهان و باز‌آفرینیِ دنیایی‌ست که در آنیم.

همة حرفِ انتظار این است که راه حلّ و روزگار بهتری از راه می‌رسد؛ و البته، منتظران ظهور، در این میانه نقش کلید دارند. به طوری که، اگر تشکیلات و حزبِ «انتظار» را دایره‌یی فرض کنیم؛ مرکزِ این دایره، منتظرانِ ظهورند، و نه موعودِ منتظر!

اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِرُّوا ما بِانْفُسِهِمْ

خداوند وضعیّتِ هیچ گروهی را دگرگون نمی‌کند، مگر آنکه وضعیّتِ درونی‌شان را خود دگرگون سازند.

با خود می گویم آنکه برای زندگی و سرزندگی‌اش، تصمیمی در خور نمی‌تواند بگیرد؛ چشمداشت و دستاوردی جز تیره‌روزی و بدبختی هم، نمی‌تواند که داشته باشد.

مکتب انتظار، بستر «تصمیم‌سازی»‌ست؛ و این ماییم که به «تصمیم‌گیری» تحقّق می‌بخشیم.

تکرار و روزمرّگیری، آدم را به روزمرْگی می‌کشاند. تکرار و دوباره‌کاری، مرگِ زندگی‌ست.

اگر آن چیزی را که داریم، به درستی، به درد‌مان نمی‌خورد؛ معلوم می‌شود که آن چیز، یا به درستی کارآمد نیست، و یا این‌که ـ اصلاً آن را، به درستی نداریم!

عنصر «انتظار» هم، همین‌طور است.

عمیق شدن و عمیق دیدنِ «مسألة انتظار»، تنها راه، برای فرارسیدن به «راه‌حلّ انتظار» است.

مدیریت انتظار، نوعی مدیریت کردن در شرایط بحرانی‌ست.

مکتب انتظار، اتاق فکر کسانی‌ست که برای ساختن و سر و سامان دادنِ جهان  طرح و برنامه‌یی داشته باشند.

مکتب انتظار، اتاق فکر کسانی‌ست‌که در فکر روزگار و روزهای بهتری برای گذرانِ عالم و آدمند.

و این همه، حقایق نورانی و ربانی و روشنگرانه مکتب ماست که نه کنج عزلت و انزوا و رخوت و نخوت و حسرت و عسرت، بلکه حضور در متن میدان و معرکه اصلی تلاش و تکاپو و حرکت و شور و نشاط و معنویت و معرفت را برای انسان آخرالزمان پیشنهاد می دهد.

آری؛ پنج شنبه که می رسد و هفته که تمام می شود یادم می افتد که روزهای هفته را یکی پس از دیگری در میان امواج عادات و سیلاب مشکلات پشت سر گذاشته ام تا به غروب پنجشنبه و پگاه آدینه رسیده و به میهمانی میعاد نجواهای معصومانه و غریبانه ام دعوت شده ام.

من روزهای هفته را با شمیمی از امید آمدن و طعم شگفت انتظارش، تجربه می کنم تا با عبور از سدّ غفلت و مانعِ گناه، یادم بماند که هنوز کسی هست؛ منتظر و منتظر؛ که دلیل بودن ماست و امید آخرینمان.

و اینگونه است که سراسر وجودم پر از نور عبور و انرژی و غرور می شود و دست بر زانوی توکل نهاده و برمی خیزم و می روم و... می رویم!

کوچه کوچه می‌رقصد، با تبسم خورشید

در ترانه‌ها جاری، از ترنم خورشید

مردم دو چشمانم، با تغزّل نامت

مثل  زنبق و لاله، در تجسّم خورشید

گفته اند می‌آیی، در سپیده ای زیبا

تا زمین شود گویا، با تکلّم خورشید

گفته اند می‌آیی، تشنگان کوثر را

پر دوباره خواهد شد، ساغر از خم خورشید

رو به سمت مشرق کن، تا حباب‌ها بینند

التهاب دریا را، در تلاطم خورشید!

ما بدون تو، یعنی: سایه سایه تاریکی!

با تو، گلشنی روشن از تبسّم خورشید

*پی نوشتها و منابع:

شعر:ابوالقاسم حسینجانی،سیدعلی اصغرموسوی،زهیر دهقانی آرانی

* انبیاء/ 105.

* بحارالانوار، ج 9، ص 126.

*سورة رعد / ‌آیة 11

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی