داردلان

سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی

داردلان

سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی

داردلان

گفتند که عاشقی و آرام نه ای
در خواب و خیال خم ابروی که ای
گفتند بگو بقصد غربت گفتم
سید علی حسینی خامنه ای

در راستای لبیک به فرامین زعیم عالیمقام جهان اسلام حضرت امام خامنه روحی فداه در مواجه با جنگ فرهنگی و با عنایت به ظهور و بروز این مهم با گسترش فراماسونیزم و شیطان گرایی بخش اعظمی از این وبلاگ به مباحث فراماسونری و شیطان پرستی و بخشی دیگر به مباحث سیاسی و اجتماعی خواهد پرداخت
امید که با عنایات خاصه قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه و یاری شهدا در این راه ثابت قدم بمانیم

به دعای خیر و نظرات پیشنهادات شما دوستان نیاز مبرم دارم

به عشق یارم


یاعلی

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

«اشو» فرشته است یا دیو !!!؟


شاید کمتر کسی است که با نام اشو آشنائی نداشته باشد اما این موضوع که اشو چگونه زیسته کمتر مورد توجه قرار گرفته است او را چه می‌توان نامید انسانی متعالی بوده یا دیوی شهوت‌ران، مرتاضی محو در مراقبه یا عیاشی جاه‌طلب. به تدریج در سلسله مقالاتی سعی بر آن داریم زوایای زندگی اشو را مورد بررسی قرار داده تا پاسخی منصفانه به این پرسش‌ها دهیم.


11

 «اشو» در یازدهم دسامبر 1931 در شهر «کوچ وادا» در ایالت «مادیاپرادش»  هندوستان بدنیا آمد. نام پدری اشو، «راجنیش» و کنیه‌اش «باگوان» بوده است و در ابتدا توسط پیروانش «باگوان شری راجنیش» نامیده می‌شده است (شری به معنای مقدس و بزرگ و باگوان به معنای سرور است). در ﮊانویه سال 1989 اشو از پیروانش خواست تا وی را «اشو راجنیش» بنامند.

واﮊه «اشو» به معنای «شخص متبرک و ملکوتی» اشو در اقدامی دیگر در سپتامبر سال 1989،  واژه «راجنیش» را نیز از نام خود برداشت، چرا که واژه راجنیش برگرفته از مذهب هندو بوده و اشو نمی‌خواست که نمایانگر فرقه یا آیین ویژه‌ای باشد.

عمار
۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


این جشنها برای من آقا نمی‌شود

شب با چراغ عاریه فردا نمی‌شود

 

خورشیدی و نگاه مرا می‌کنی ‌سفید

می‌خواستم ببینمت اما نمی‌شود

 

شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا

وقتی که کور شد گرهی وا نمی‌شود

 

یوسف! به شهر بی‌هنران وجه خویش را

عرضه مکن که هیچ تقاضا نمی‌شود

 

اینجا همه منند، منِ بی خیالِ تو

اینجا کسی برای شما ما نمی‌شود

 

آقا جسارت است ولی زودتر بیا

این کارها به صبر و مدارا نمی‌شود

 

تاچند فرسخی خودم ایستاده‌ام

تامرز یأس، تا به عدم، تا نمی‌شود

 

می‌پرسم ازخودم‌غزلی‌گفته‌ای‌ولی

با این همه‌ردیف،‌ چرا با نمی‌شود؟!

 

شیخ رضا جعفری

عمار
۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

علل گرایش جوانان غربی به شیطان‌گرایی

چرا رنگ سیاه در شیطان‌پرستی مقدس است


سران آیین شیطانی مدام به ناکامی‌های جوانان و محرومیت‌های آنان اشاره کرده و با زبان‌های مختلف، این درد را تکرار می‌کنند. انتخاب رنگ سیاه به عنوان رنگ شیطانی از طرف آنتوان لاوی در انجیل شیطانی با همین هدف صورت گرفته است.


شیطان‌گرایی در گذر تاریخ

  •  امروزه شیطان‌گرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج،‌ جذابیت‌هایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزه‌های این آیین ندارند، بسیار دشوار است. برای بازخوانی مفهوم شیطان‌گرایی به تورق کتاب «کاوشی در معنویت‌های نوظهور» به قلم حجت‌الاسلام حمزه شریفی دوست پرداختیم که بخش سوم آن در ادامه می‌آید:

    *دو جریان اصلی در شیطان‌گرایی

    امروزه شیطان‌گرایی در قالب دو جریان و شاخه رواج دارد:

    1- سیتنیسم(satenism)

    همان شیطان‌گرایی لاوایی است و با سرکردگی «آنتوان ساندور لاوی» شناخته می‌شود، او کلیسای شیطان را در 1966 تأسیس و خود را پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد و در سال 1969 انجیل شیطان را منتشر کرد، این گروه معتقدند که موجودی به نام شیطان وجود خارجی و عینی ندارد و شیطان فقط نماد هوا و هوس، آرزوها و لذت‌طلبی است.

    2- شاخه ستانیسم(setians)

    این شاخه از سوی مایکل اکینو، دوست آنوان لاوی، پایه‌ریزی شد، وی «معبد ست» را در سانفرانسیسکو با نگاهی متفاوت از لاوی نسبت به وجود شیطان بنا نهاد. مایکل آکینو بر خلاف لاوی قائل به وجود خارجی شیطان و قدرت شگرف شیطان در تدبیر جهان هستی بود، اکینو برای تسلط خارجی شیطان بر هستی و زمینه‌سازی برای این تسلط، مسیر خود را از لاوی جدا کرد و در مقابل «کلیسای شیطان» لاوی، «معبد ست» را تأسیس کرد.

    عمار
    ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    یارب ! نکند چشم زما بر دارد ...



    روزهای هفته را یکی پس از دیگری در میان امواج عادات و سیلاب مشکلات پشت سر می گذاریم تا به غروب پنجشنبه و پگاه آدینه می رسیم و میعاد نجواهای معصومانه و غریبانه مان در مقتل تاریخ و در جای خالی یار غایب از نظر، به اوج می رسد.

    مستیم ولی مست می موعودیم

    هستیم چنین و از ازل هم بودیم

    ما را چو عدو مور شمارد غم نیست

    ما وارث مُلک وَلَد داوودیم

    از نسل خلیلیم و تبر در دستیم

    ما بت شکنان معبد نمرودیم

    روزهای هفته را با شمیمی از امید آمدنش و طعمی از شگفتی انتظارش، تجربه می کنیم تا با عبور از سدّ غفلت و مانعِ گناه، یادمان بماند که هنوز کسی هست؛ منتظر و منتظر؛ که دلیل بودن ماست و امید آخرینمان.

    روزهای هفته؛ یکی از پی دیگری و... و باز هم جاده که به سمت افق موعود در حرکت است و ما را می خواند؛ آری! راه تو را می خواند.

    بیا ره توشه برداریم

    قدم در راه بی برگشت بگذاریم...

    قرآن را باز می کنم و چشم دلم را روبروی پنجره روشنایی و زیبایی و صفایش می گیرم:

    وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ

    «پس از تورات نوشته ایم که زمین را بندگان شایسته من به ارث می برند».

    و این کلام ناب و تابناک خداوند بلندمرتبه و صادق در این آیه که با تأکید فراوان وعده داده است در آینده، حکومت صالحان تحقق می یابد و بندگان صالح و شایسته خداوند وارثان زمین خواهند بود.

    بحار را می گشایم و در دریای معنویت و خرد و فرزانگی و معرفتش غرقه می شوم و می یابم که در روایت آمده است امام باقر(ع) در توضیح و تشریح این آیه فرمود: «هم اصحاب المهدی؛ اینها یاران (امام) مهدی(عج) هستند.»

    ما منتظریم کعبه روشن گردد

    دیری است پی اجازت معبودیم

    تا یار دو دست خویش بر پرده زند

    ما شاهد آن طلیعه مشهودیم

    یا رب نکند چشم ز ما بردارد

    گر یار ز ما دور شود نابودیم

    آدینه ز تقویم همه حذف شده است

    از بس همگی در پی بیع و سودیم

    آری؛ انتظار فرج، راه‌حلِّ روشنی، برای ساختن جهان و باز‌آفرینیِ دنیایی‌ست که در آنیم.

    همة حرفِ انتظار این است که راه حلّ و روزگار بهتری از راه می‌رسد؛ و البته، منتظران ظهور، در این میانه نقش کلید دارند. به طوری که، اگر تشکیلات و حزبِ «انتظار» را دایره‌یی فرض کنیم؛ مرکزِ این دایره، منتظرانِ ظهورند، و نه موعودِ منتظر!

    اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِرُّوا ما بِانْفُسِهِمْ

    خداوند وضعیّتِ هیچ گروهی را دگرگون نمی‌کند، مگر آنکه وضعیّتِ درونی‌شان را خود دگرگون سازند.

    با خود می گویم آنکه برای زندگی و سرزندگی‌اش، تصمیمی در خور نمی‌تواند بگیرد؛ چشمداشت و دستاوردی جز تیره‌روزی و بدبختی هم، نمی‌تواند که داشته باشد.

    مکتب انتظار، بستر «تصمیم‌سازی»‌ست؛ و این ماییم که به «تصمیم‌گیری» تحقّق می‌بخشیم.

    تکرار و روزمرّگیری، آدم را به روزمرْگی می‌کشاند. تکرار و دوباره‌کاری، مرگِ زندگی‌ست.

    اگر آن چیزی را که داریم، به درستی، به درد‌مان نمی‌خورد؛ معلوم می‌شود که آن چیز، یا به درستی کارآمد نیست، و یا این‌که ـ اصلاً آن را، به درستی نداریم!

    عنصر «انتظار» هم، همین‌طور است.

    عمیق شدن و عمیق دیدنِ «مسألة انتظار»، تنها راه، برای فرارسیدن به «راه‌حلّ انتظار» است.

    مدیریت انتظار، نوعی مدیریت کردن در شرایط بحرانی‌ست.

    مکتب انتظار، اتاق فکر کسانی‌ست که برای ساختن و سر و سامان دادنِ جهان  طرح و برنامه‌یی داشته باشند.

    عمار
    ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

    چرا ولایت فقیه شورایی غیر شرعی است؟

    از نظر پیشینه تاریخی، ولایت شورایی، در متون اسلامی بی‌سابقه است. در دیدگاه اهل سنت، تنها در یک مورد شورا تشکیل شد که آن هم برای تعیین رهبر بود و نه برای اداره و تدبیر امور… درباره رهبری شورایی، متون فقهی شیعه تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی ایران، همگی ساکت‌اند و هیچ فقیهی پیش از آن، به طرح این ایده نپرداخته است.

      قانون اساسی در زمان امام و به امر ایشان مراحل نهانی بازنگری و اصلاح را آغاز کرد، شروط و قیود رهبری در قانون اساسی از مهم­ترین مسائلی بود که با توجه به شرایط بحرانی کشور در آن دوره با اصلاحاتی همراه بود.

    شورایی بودن رهبری مانند شرط مرجعیت از دیگر قیود رهبری به شمار می­رفت که در بازنگری قانون اساسی سال ۶۸ حذف گردید. نظر فقهی امام خمینی در حذف شرط شورایی بودن رهبری موثر بود ولی ادله موافقین شورایی بودن نتوانست بر حجت های مطرح شده مخالفین در شورا فائق بیاید که در نهایت منجر به حذف تمام و کمال این شرط از شروط قانونی مقام رهبری در قانون اساسی شد.

     

    «ولایت شورایی» در مقابل ولایت فردی

    «ولایت شورایی» در مقابل ولایت فردی است. در اکثر نظریه‌های دولت ‌در فقه شیعه یک فرد ــ و غالباً فقیه ــ در رأس هرم قدرت سیاسی قرار می‌گیرد اما به جای یک فقیه، شورایی از مراجع تقلید ولایت امر و تصدی امور امت را به عهده می‌گیرند. در بعضی از کتب فقهی، رهبری شورایی، به عنوان تنها شکل حکومت اسلامی در عصر غیبت معرفی شده است.[۱] در دیدگاه اهل سنت، تنها در یک مورد، شورایی تشکیل شد که آن هم برای تعیین رهبر و زعیم مملکت اسلامی بود و نه برای اداره و تدبیر امور. البته در «ولایت قضا» برخی از متون فقهی شیعه، به «داوری شورایی» اشاره کرده‌اند.[۲]

    در این نظریه می‌توان از شش رکن سراغ گرفت. نیمی از ارکان در تقریرهای مختلف این نظریه مشترک است و نیمی دیگر به طرق مختلف تقریر شده است. این ارکان شش‌گانه عبارت است از: نحوه حکومت (ولایت)؛ شرایط حکّام (فقاهت و مرجعیت)؛ قلمرو اختیارات حکومت (عامه)؛ نحوه به قدرت رسیدن (انتصاب از سوی شارع)؛ چگونگی رأس هرم قدرت از حیث انفراد و تعدد (شورایی)؛ تخییر یا ترتّب یا تعیین شیوه شورایی.

    ۱-ولایت: مراد از ولایت شرعی[۳] تصدی، تصرف و قیام به شئون افرادی است که در امری از امور یا همه امور فاقد صلاحیت شناخته می‌شوند. مردم به عنوان مولی‌ علیهم در تمامی شئون کلان سیاسی و امور عمومی و مسائل اجتماعی مرتبط با حکومت به ویژه در ترسیم خطوط کلی آن ناتوان از تصدی و فاقد اهلیت در تدبیر امور هستند. در زمان غیبت امام زمان «عج» ولایت جامعه بشری از سوی شارع مقدس مستقیماً و بلا واسطه مردم به فقیهان عادل تفویض شده است. جامعه بشری بدون ولایت الهی به صلاح نمی‌رسد.

    ۲-محدوده ولایت: محدوده ولایت اولاً فراتر از امور حسبیه است، ثانیاً در نظر تعدادی از فقها فروتر از اختیارات مطلقه پیامبر و امام و در نظر غاطبه فقها مانند پیامبر و امام است، ثالثاً در نظر بسیاری از فقیهان علاوه بر حدود عمومی و اجتماعی فقیه می‌تواند برای اداره جامعه وارد امور شخصیه نیز بشود البته مقید به مصلحت جامعه اسلامی که مرجع تشخیص آن شورای مراجع است.[۴]

     

    عمار
    ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر