شیطان از باطن بر انسان تأثیر میگذارد؛ یعنی به اصطلاح در طول اراده انسانهاست؛ یعنی شیطان ابزاری ندارد و او از همین جا به انسان نفوذ میکند، این طور نیست که برای دعوت آدمی به شر و فساد دو عامل هوای نفس و شیطان وجود داشته باشد.
امروزه شیطانگرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است. برای بازخوانی مفهوم شیطانگرایی به تورق کتاب «کاوشی در معنویتهای نوظهور» اثر حجتالاسلام حمزه شریفیدوست پرداختیم که بخش انتهایی آن در ادامه میآید:
*نمادهای شیطانی
در مورد نمادها سه نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد. غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شود:
اول اینکه جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیینها و مسلکها ریشه دارد، امروز به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است. بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطانپرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آنها این نمادها را تصاحب کردهاند. هدف از این تردستی، اثبات ریشهدار بودن آیین شیطانپرستی و تثبیت آن و اعتمادبخشی به یاران شیطان است.
پارهای از این نمادها در تمدنهای باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلق به شرق است؛ چنان که آنتوان لاوی در کتابش «کالی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگیها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب میآیند همان شیطان معرفی میکند. بعضی از نمادهای ماسونها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است. هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است،
جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنتهای منحصر به فرد، نمادهای ویژه، مبانی و مجزا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی میکند.
دوم اینکه نمادها لزوماً معنای واحد ندارند. علت این است که فرهنگهای مختلف از هم دیگر تأثیر پذیرفتهاند و اقوام و ملتها، در تعامل با دیگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران - البته به نسبت آرمانها و ارزشهای بومی خود - دادهاند و به مرور، این فرآورده جدید، نماد ارزشها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.
نکته سوم اینکه چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بیبدیل محسوب میشود، نسبت به دادن نمادهای دیگر آیینها به شیطانپرستی، تلاش غیرمستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور ما از نماد در این نوشته، نمادهایی است که امروزه شیطانگرایان به سود خود استخدام کردهاند.
آن چه نباید از آن غفلت شود این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضددینی و ضدتوحیدی ایفای نقش میکند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشهها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن.
نمادهایی که شیطانگرایان برای معرفی خود استخدام کردهاند به این شرح است:
1- بافومت (baphomet)
این نماد که در عرفان کابالا نیز جایگاهی دارد، بز یا قوچی به نام بافومت (Baphomet) است که هم با جانور شاخدار یوحنا در کتاب مکاشفات یوحنا همانندی دارد و هم در اسطورههای مصری، خدای هوش و دانایی معرفی شده و آفرینش انسان به وسیله چرخ سفالگری را به او نسبت میدهند. شعله میان دو شاخ او نیز نماد نبوغ و دانایی شیطان است و این که او بود که آدم(ع) و همسرش را به سمت درخت دانایی رهنمون شد.
البته چنان که گفته شد تأویل تک گزینهای از این نماد چندان واقعبینانه نیست، بافومت ممکن است نماد بز قربانی در آیین یهود باشد؛ بزی مقدس که بنا بر نقل عهد عتیق، قربانی حضرت اسحاق شد. شیطان هم قربانی هدایت انسان و دستیابی او به درخت دانش و معرفت شد. با این توضیح بز میتواند نماد گویایی از ایثار بزرگ شیطان برای آدم باشد.
2- سر بز در میان ستاره پنجپر وارونه (inverted pentagram)
ستاره پنج پر (pentagram) نماد ونوس الهه زیبایی و عشق شهوانی زنانه است.
این نماد از زمانی که لئوناردو داوینچی طرح مرد ویترووین (vitruvian man) را طراحی کرد، به سمبل اصالت انسان و اومانیسم تبدیل شد و در فرقه شیطانگرایی چون جنبه شهوانی انسان مدنظر است، پنج ضلعی اولیه به صورت وارونه در آمده و سر یک بز (بافومت) نیز در آن قرار گرفته است.